معنی بسیار بازدارنده

حل جدول

بسیار بازدارنده

مناع


بازدارنده

مناع

رادع

‌ناهی


بازدارنده زمان

فیلمی از جاناتان فراکز

واژه پیشنهادی

بازدارنده

مانع-سد-رادع-

ناهی ،‌ مانع

ناهی

جلوگیر

لغت نامه دهخدا

بازدارنده

بازدارنده. [رَ دَ / دِ] (نف مرکب) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع. (منتهی الارب). مانع. (منتهی الارب) (دهار). عَوق، آنکه از خیر باز دارد. عائق. عاضِر. (منتهی الارب). رادع. حاجب. واقِف. عاصِم. حابِس. حائل. عاکف. عایق. مُعَوِّق. دافِع. مَنّاع. زاجِر. (دهار).

فرهنگ عمید

بازدارنده

آن‌که یا آنچه کسی را از امری باز می‌دارد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازدارنده

جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری‌کننده

فارسی به عربی

اقدامات بازدارنده

إجراءاتٌ مُعَوَّقه


تدابیر بازدارنده

إجراءاتٌ مُعَوَّقه

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

بسیار بازدارنده

547

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری